حرفایی از سر دلتنگی



فصل نو زندگیم در حال رقم خوردن هست.تغییرم را بپذیر با همه تغییرات عشقم به تو ثابت و برقرار هست.اصلا من برای دوست داشتن تو آفریده و ساخته و پرداخته شده ام.عشق به چشمان کهربایی در وجودم ریشه کرده و از توانم خارج هست چه تو مرا دیگر دوست نداشته باشی  و  چه تو مرا پس بزنی.یکبار دیگر گذشته را مرور کردم.دیدم تو هم عشق و هوس را قاطی کردی ولی من به رویت نیاوردم نوبت من که شد قاضی شدی.حکم برایم بریدی.اصلا عشقی که هوس در آن نباشد عشق نیست.بزار من تا ابد گناهکار باشم اگر حس بوسیدن و بوییدن تو تنها گناه من باشد.بزار من باشم اگر این آرامت میکند.رفتنت بهانه بود و بس.


صبحت به خیر عزیز دل جان دل و در آخر الهه ی دل.کیمیا شدی در خیالم و دنیام ای کاش این قدر نایاب و دست نیافتنی نبودی ای کاش روزگار به عقب برمیگشت تو را اینجا صبح و ظهر می دیدم مثل آن  وقتها.نفس بودی بر آب و دیده ی  این خسته ی دل.یادباد آن روزگاران بخیر.چه شدی به یکباره که مرا پس میزنی ؟ بودی با دیگری! دم نزدم .خواستمت با تمام وجودم ولی تو تاب مرا نداری که من باشم با دیگری.من چه کنم که روزگارم این گونه رقم خورده؟!  اگر روزگار بی رحم است تو مهربان باش. تو باش تا آخر قصه.اگر یک روز هم مانده باشد به آخر عمرم سوگند یاد میکنم باز هم پذیرا ی روی ماهت هستم.گویی : دیر باشد من گویم: برای با تو بودن لحظه ای هم یک عمره.اشکهایم جاری هستن با گفتن اسم تو نازنینم و فکر کردن به تو محال ترین رویام.خیلی دوستت دارم تنها بهانه گذشته و دیروزم و با کمی تردید آینده ام.تردید چرا چون تو دیگر مرا نمی خواهی.


سلام دلم باز دوباره دلتنگ تو شد.سال نو بر تو فرخنده باد دختر بهار تو از نسل باران و شکوفه هستی خوشحالم که همزمان با تولد بهار وارد پانزده سالگی دوست داشتن بی قید و شرط تو میشوم نمیگم اشتباه نداشتم در این سالها نمیگم برای بدست آوردنت کوتاهی نکردم ولی یک کلام بی ریا دوستت داشتم با احساسی از اعماق قلبم و همه ی وجودم.کیمیاترین معبود هنوزم کفر نباشد با اینکه مال من نیستی میپرستمت.خدا همیشه پناهت باشه.


سلام امروز از اون روزا بود دلم تنگ شد بدجور.مثل اون وقتا هوای تو بیشتر از قبل در پی نگاهم میزد.زل زدم به ان لاین بودنت ولی دم نزدم خوشحال شدم گوشه ای از این دیار روزمرگی زندگیت را دنبال میکنی.ترسیدم پی ام بدم.گفتم بهت قول دادم که مزاحمت نشم.نه حالا که دلتنگم نه هیچ وقت.آه چه زیباست فراق تو با همه دردها.خوشحالم روسفید این عشق شدم.اولین پست این وبلاگ نگاه کردم به خودم خندیدم چی بودم چی شدم پخته تر شدم.چه زود بزرگ شدم.عشق کودکانه جوانی به کجاها مرا کشاند.خوشحالم که به آرامش رسیدی.


سلام به روی ماهت وقتت بخیر

دلم برایت تنگ شده که اینجا هستم انگار همین چند روز پیش بود که با خودم عهد کردم که دیگر سراغی از تو نگیرم و سنگ شدن را یاد بگیرم.ولی نشد توی  رویا خواب بیداری هر لحظه با منی.مطمئنم تو برای من آفریده شده بودی ولی نیمه راه خدا هم پشیمان شد از عطا تو به من.بگذریم ساده و خودمانی حرف بزنیم دیشب خوابت را دیدم عزیز خیلی خوشحال شدم تو خواب مثل اون وقتا فکر کردم تو آمدی از همان آمدنهای یواشکی.گل من باغچه نو مبارکت باشد بماند در هوای دیگری هستی من دیوانه وار تا بمیرم دوستت خواهم داشت.عاشقتم روانی.شاید حرفام هیچ وقت نبینی یا نخوانی ولی این قدر با زبان دل صدایت میزنم که بشنوی.اصلا به تو که فکر میکنم احساس سبک بالی میکنم فارغ از حس دلتنگی.تو عزیز من بودی و خواهی ماند.دوستت دارم و تمام.


سلام عزیز دل احساس میکنم عطر نفس هایت اینجا پیچیده در تاب و تاب سردی این باد زمستانی که باد بی مهری می وزد از جانب تو.تو واقعا تمامت همین بود این همه سال نذر و دعا نیایش برای چه؟که چه بشود تو باشی در کنارم.اصلا انتظار با آمدنت شیرین بود تو میدانم دیگر نمیایی حتی از یواشکی آمدن ها خبری نیست.من اول باورت را از تو گرفتم بعد حسادت بر تو غلبه کرد و در آخر عمل متقابل به عمل انجام دادی و فلکیان را جایگزین ما کردی تو حق انتخاب داشتی در طی این سالها  ولی نخواستی تو هم رنج کشیدی با خیال من.پس بهتر من نباشم در کوی و هوای تو.تو به آرامش رسیدی با فراموشی من.سفرت به سلامت ولی در دیار باقی ازتو نمیگذرم آنجا دیگر انتخاب منی.چه بخواهی یا نخواهی.


سالروز میلادت مبارک دردانه دختر بهار.زندگی کن برای شکوفه زدن دوباره و باشد روزهای شادت را ببینم.باشد سایه و میوه ات نصیب مردم باشد.دلتنگی و سنگینی ات بر شانه ام سنگینی کند.حس خوبی دارم به آینده در شب میلادت دختر بهار.دوستت دارم تا اعماق بندبند وجودم.


فصل نو زندگیم در حال رقم خوردن هست.تغییرم را بپذیر با همه تغییرات عشقم به تو ثابت و برقرار هست.اصلا من برای دوست داشتن تو آفریده و ساخته و پرداخته شده ام.عشق به چشمان کهربایی در وجودم ریشه کرده و از توانم خارج هست چه تو مرا دیگر دوست نداشته باشی  و  چه تو مرا پس بزنی.یکبار دیگر گذشته را مرور کردم.دیدم تو هم عشق و هوس را قاطی کردی ولی من به رویت نیاوردم نوبت من که شد قاضی شدی.حکم برایم بریدی.اصلا عشقی که هوس در آن نباشد عشق نیست.بزار من تا ابد گناهکار باشم اگر حس بوسیدن و بوییدن تو تنها گناه من باشد.بزار من بد قصه باشم اگر این آرامت میکند.رفتنت بهانه بود و بس.


سلام دختر بهار خوبی عزیز دل دلم برایت تنگ شده میدانی انتظار میتواند قشنگ  باشد اگه در هوای تو بگذرد یار دل آرامم.چند روزه بیشتر از سابق بهت فکر میکنم هیچی نمی تواند امید رسیدن به تو را از دلم بیرون کنه مگر خاک شود منزل من.من قوی هستم این روزها را هم به خاطر گل روی تو تحمل میکنم.من هدفم تویی و بس.باید این قدر قوی بشم که تو را در بر خویش بگیرم.به امید آن روز که شب را در چشمان تو سحر کنم.عاشقتم دیوانه ی من


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

دات وب - آموزش برنامه نویسی و طراحی وب Lauren دکوراسيون مغازه نینوا Shannon پوشاک زنانه در بابل لاغری و رژیم درمانی تد فارسی Kimberly معرفی بهترین پاورپوینت های درسی